رفقا، دانشجویان و پروفسورهای معماری از سراسر جهان!
موظفام - همانطور که در کوبا میگوئیم - از این کنفرانس یک جمعبندی ارائه دهم. یعنی، این کنفرانس جهانی دانشجویان را با چند کلمه پایان دهیم.
در ابتدا باید به نادانی مخوف در این عرصه اعتراف کنم. این نادانی تا به آن جاست که حتی غافل بودم از این که این کنفرانس جهانی دانشجویان غیرسیاسی است و نمیدانستم که سخن بر سر کنفرانسی است که وابسته به اتحادیهی جهانی معماران جهانی میباشد. با وجود این - به عنوان انسانهای سیاسی یعنی به عنوان دانشجویانی که بهطور اکتیو در زندگی کشور خود شرکت و فعالیت دارند - و علاوه بر این به استناد متن قطعنامههای شما (چون قطعنامههای شما بسیار سیاسی است) میخواستم در آغاز سخنرانی بگویم که با این قطعنامهها توافق کامل دارم. زیرا این قطعنامهها به نظرم منطقی میرسند و نه تنها انقلابی است بلکه علمی نیز هست. بهتر است گفته شود علمی و انقلابی است.
میخواستم سخنرانی کوتاهی را ایراد کنم. البته اگر شما مایل به شنیدن سخنرانی کوتاهی باشید. واقعاً نمیدانم که آیا سخنگفتن در مورد مسائل سیاسی اینک لحظهیی مناسبی هست یا نه. در هر صورت شما هستید که باید در این مورد تصمیم بگیرید. از تکنیک اطلاع زیادی ندارم. خوب، حال که چنین است به شما اطلاع دهم که سخن بر سر سخنرانی تبلیغاتی پیشپاافتادهای نیست و سخن بر سر این نیز نیست که راهی جستجو کنیم تا از زیر بار مسئولیت و وظائف خویش شانه خالی کنم. من از جریاناتی که به وقوع پیوسته اطلاعی نداشتم و به طور ساده به عنوان یک انسان سیاسی این جا آمدم تا از این کنفرانس جمعبندی ارائه دهم. به عنوان یک انسان سیاسی روز، به عنوان یک سیاستمدار خلق و نیز به عنوان شخص خودم در این جا حاضر شدهام.
همچنین در این کنفرانس تصمیماتی اتخاذ شد، به نظرم با اکثریت آراء - که مرا سخت تحت تأثیر قرار داد و قسمت عمدهای از آنها مورد تشویق و قدردانی من قرار گرفتهاند - تصمیماتی که نقش دانشجویان و نقش کارشناسان و متخصصین امور فنی (تکنیسینها) را در جامعه تعیین کرده است.
از این نظر بود که سخت تحت تأثیر تصمیمات این کنفرانس قرار گرفتم. کاملاً آشکار بگویم که تصمیمات این کنفرانس مرا متعجب کرد. زیرا افرادی که به دیدار ما در کوبا میآیند از کشورهای گوناگون به عنوان نمایندهی کشورشان بدین جا آمدهاند. از نظر کمی، تعداد بسیار اندکی هستند که از کشورهائی آمدهاند که سوسیالیسم را بنا میکنند یا این که این کشورها جمعیت زیادی دارند.
نمایندگان آن کشورهائی که دستاندرکار مبارزهی رهائیبخش خود میباشند - با رژیمهای گوناگون و در مراحل گوناگون مبارزهی رهائیبخش خود - گر چه در این کنفرانس جهانی شرکت دارند ولی دارای حکومتهای یکسانی نیستند. با وجود این، متخصصین و کارشناسان امور فنی این کشورها نمایندهی خواستههای کشورشان نیستند.
کشورهای سرمایهداری هم که البته دارای ایدئولوژی مخصوص به خود میباشند. به این دلائل طنین بحثهای جلسات این کنفرانس تعجبآور بود. من شاید به طور صوری (فورمال) تصور میکردم که به طور کلی دانشجویان بسیاری از کشورهای سرمایهداری و دانشجویان کشورهای مستعمره و نیمهمستعمره جزء آن اقشار اهالی کشورشان هستند که در سایهی وسائلی که در اختیارشان هست جنبهی پرولتری ندارند و از این رو ایدئولوژی آنان نیز باید با ایدئولوژی انقلابی که در کوبا ما نمایندهی آن هستیم و آن را میآموزیم فاصلهی زیادی داشته باشد. علیرغم این امر، با تمام سادهگرائی البته فراموش نکردم که در کوبا نیز دانشجویانی که از نظر منشاء طبقاتی و اجتماعی خود پرولتری نیستند وجود داشته و اینک نیز وجود دارد. ولی با وجود این و علیرغم این امر، همین دانشجویان در کلیهی اقدامات سالیان اخیر که در کوبا انجام گرفته است شرکت کردهاند. امر رهائی مرهون قهرمانان شهیدی است که از صفوف این دانشجویان در کشور ما برخاستهاند و خلق ما مرهون آنان است. برخی شهید شدند. برخی که تحصیل میکنند، به ما پیوستهاند و از انقلاب کوبا کاملا پشتیبانی میکنند.
من از این امر غافل بودم که علاوه بر تعلق طبقاتی امر دیگری نیز وجود دارد که به مراتب با اهمیتتر است. یعنی جوانانی که با صفای ایدهآل خویش و با ارادهی سازندگی خویش در مرحلهای که مانعی در راه رشد و سازندگی خویش مییابند وجود خود را در خدمت ایدهآل انقلابی قرار میدهند. بعدها مکانیسمهای اجتماعی جوامع گوناگون سرکوبکنندهای که انسان در آن زندگی میکند مایل است که این ساختمان فکری و طرز فکر را دگرگون کند ولی دانشجویان اکثراً انقلابی هستند. دانشجویان ممکن است کمیابیش شعور و آگاهی انقلابی داشته باشند و ممکن است به شیوههای بهتر و بدتری از آن چه که خود میخواهند و از آن چه که برای خلق میخواهند، از آن چه که برای جهان میخواهند آگاهی داشته باشند. ولی دانشجویان با ایدهآل صمیمانه و ضمیر روشن خویش، با ولع دانشپژوهشی که دارند جزء آن اقشار جوانانی هستند که رودرروی زندگی قرار گرفته و روزبهروز دانش نوینی فرامیگیرند.
در کشور ما چنین امری به وقوع پیوست و با این که بسیاری از متخصصین و کارشناسان و دانشجویان کشور ما را ترک گفتند، با وجود این با رضایت خاطر زیاد و گاه با تعجب مشاهده کردیم که اکثریت عظیم دانشجویان و کارشناسان در کوبا باقی ماندند. با این که امپریالیسم همه نوع وعدههای دلانگیز به آنها داد.
علت این امر کاملاً واضح است: هرگاه در نظر داشته باشیم در دولتهائی که از طریق مرکز اداره میشوند حتی دانشجویان نمیتوانند عرصهی پیشرفت و مقام خویش را انتخاب کنند و نمیتوانند به آن چه که خودشان تمایل و رغبت دارند دسترسی یابند، درمییابیم که پیوسته رابطهای بین گرایش انسان به منافع مادی و عرصهی پیشرفت انسان برقرار است و موارد سرخوردگی به ندرت مشاهده میشود.
به طور کلی انسان در انتخاب شغل خویش یک سری خواستههای اقتصادی را مورد توجه قرار میدهد ولی این خواستها در مسیر زندگی مشخصی است. در کشور ما برای متخصصین و کارشناسان امور فنی و دانشجویان کلیهی امکاناتی که یک فرد متخصص میتواند آن را آرزو کند، فراهم شده است. اینها تمام آن چه را که بدان نیازمند هستند تا بتوانند به هدفهای خویش تحقق بخشند، اینک در اختیار دارند. برای اولین بار در تاریخ کوبا، متخصصین خود را سازندگان جامعه حس میکنند. آنها دیگر از از کار مزدوری خالق فارغ شدهاند. آنها دیگر کارشناسان و متخصصینی نیستند که از ثمرهی کار دیگران حقوق دریافت کنند، بیانگر خواستهها و عقاید دیگران باشند و از کار کارگران برای دیگران پیوسته ثروت تلنبار کنند. البته در آغاز کار امکانات ما محدود و اندک بود. دانشمندان ما غالباً نمیتوانستند به تحقیقاتی که خیلی بدان تمایل داشتند، بپردازند زیرا مواد رنگی کم بود و کمبود کلیهی مصالح فنی وجود داشت. آرشیتکتهای ما نمیتوانستند طرحریزی کنند، کمبود مصالح وجود داشت. ما باید آن چه را که در اختیار داریم به طور عادلانه توزیع کنیم تا آنهائی که هیچ ندارند نیز دریافت کنند. ما باید در این رشتهی تحصیل نیز ثروت را از نو به طور عادلانه توزیع کنیم تا هر کسی سهمی دریافت کند. اما مغز مکتشف و مخترع انسان باید در ضمن اشتغال به حرفهی خویش خلاقیت خود را به منصهی ظهور برساند. مشکل اصلی و عمدهی ما کمبود مصالح مادی است ولی راه حل این مشکل را باید متخصصین و کارشناسان ما بیابند. در این مورد باید آنها چنان کارآئی از خود نشان دهند که گوئی علیه خود طبیعت مبارزه میکنند و علیه شرائطی دست به کار شوند که از اختیار انسان خارج شده است. آنها باید با تمام نیروی خود تلاش کنند که هر چه بیشتر به خلق ما عرضه شود.
این تلاشها با دستها، با استعدادها و با دانش انجام میگیرد و به خاطر ساختمان جامعهی نوین است رضایت خاطر شخصی را نیز به همراه خواهد داشت.
علامت مشخصهی انقلاب ما عرصهی فعالیت بسیار وسیع آن است. مسئلهی مشکلی که دیگر کشورها در هنگام ساختمان سوسیالیسم با کارشناسان و با نظریات انحرافی دربارهی هنر روبهرو بودهاند در کشور ما وجود ندارد و در این مورد ما بسیار گشادهدست و بزرگوار هستیم. بیش از اندازه در این مورد بزرگواریم. گر چه ما با تمام آن چه، متخصصین یا هنرمندان ما انجام میدهند، توافق کامل نداریم و اغلب مجبوریم که با آنها به طور پیگیر بحث کنیم ولی ما کار را به آن جا رسانیدهایم که حتی افرادی در کوبا باقی میمانند، میجنگند، بحث میکنند، کاری میکنند و در ساختمان کشور شرکت میکنند که سوسیالیست نیستند. احساس سوسیالیستی هم ندارند. آری، حتی افرادی هستند که مخالف سرسخت سوسیالیسم میباشند و اشتیاق فرارسیدن دوران گذشته را در سر میپرورانند. این را باید فقط سوسیالیسم عملی نامید. یعنی آن چه که قبل از هر چیز خواست همهیِ ماست.
ما هرگز از تعارضات و بحثها شانه خالی نکردهایم. ما همیشه به طور علنی و آشکار طرفدار این بودهایم که در مورد کلیهی نظریات بحث کنیم. تنها امری که واقعاً اجازه ندادهایم، ترور عقاید یا خرابکاری در امر انقلاب است. آری، در این مورد ما به طور مطلق بیگذشت بودهایم و پس از این نیز بیش از این خواهد بود.
در مورد مسائل اصولی آن چه که در کشور ما حاکم است به زبان علمی "دیکتاتوری پرولتاریا" نامیده میشود و ایمان اساسی به آن بیچونوچراست. علیه آن نباید هیچ اقدامی انجام گیرد. ولی در چارچوب دیکتاتوری پرولتاریا عرصهی بینتهائی برای بحث و تحلیل ایدهها وجود دارد. آن چه که ما طلب میکنیم فقط این است که خطمشی اساسی دولت در این مرحله از ساختمان سوسیالیسم محترم شمرده شود. البته متخصصین و کارشناسانی نیز به خاطر اقدامات ضدانقلابی و خرابکاری در امر انقلاب زندانی شدهاند. ولی حتی آنها نیز در زندان به اصلاح و کسب و مقام و حیثیت خویش پرداختند: ابتدا در زندان و سپس در آزادی دستاندرکار منابع ما شدند و هنوز هم در آن جا کار میکنند. ما همان اعتمادی را که به تکنیسینهای خود داریم به طور کامل به اینها نیز مبذول میداریم و اینان نیز به آن باور دارند. با این که با سختترین و تیرهترین چهرهی انقلاب ما یعنی با خشونتی که انقلاب به طور اجتنابناپذیر برای پیروزشدن به همراه دارد، آشنا شدهاند. زیرا، با پیروزی، انقلاب پایان نمیپذیرد و در مورد انقلاب ما، با پیروزی انقلاب مبارزهی طبقاتی به طور ناگهانی پایان نگرفت بلکه به حداکثر قلهی اوج خود ارتقاء یافت. خرابکاری و سوءقصد. شما خودتان مشاهده کردید که همین دیروز با انفجار یک بمب از ما استقبال کردند. آنها خشونت خود را و چهرهی کریه خود را با این جنجالهای ضدانقلابی نشان میدهند. همیشه چنین بوده است. ولی ما به این جزء کوچک جامعه که دست به اسلحه میبرد خواه اسلحهی آتشین نابودکننده باشد و خواه با اسلحهی ایدئولوژی تا جامعه را منهدم و سربهنیست کند، حملهور خواهیم شد. ما علیه این جزء کوچک نیز بیگذشت هستیم.
اما نسبت به دیگران، نسبت به آنهائی که ناراحت هستند، نسبت به آنهائی که شرافتمندانه نارضایتی دارند یعنی آنهائی که خودشان اعلام میکنند سوسیالیست نیستند و هرگز هم چنین چیزی نخواهند شد صاف و ساده میگوئیم: "خوب، در گذشته هم هیچ کس از شما سئوال نمیکرد که آیا سرمایهدار بودید و یا نه. شما قرارداد خود را دریافت کرده و آن را انجام میدادید. اینک نیز مانند همیشه قراردادتان را دریافت کنید و آن را انجام دهید و هر طور دلتان می خواهد فکر کنید. ما به دنیای افکار شما دخالت نمیکنیم."
بدین ترتیب، علیرغم مشکلات فراوان و علیرغم بسیاری از شکستها از این پس نیز سوسیالیسم را بنا خواهیم کرد. راه انقلاب، راه موفقیتهاى پیاپى و منظم و راه پیشرفتهاى مداوم و یکنواخت نیست. لحظاتى فرا مىرسد که در مسیر انقلاب به تنگنا دچار میشویم و در چنین لحظاتى تحرک انقلابى را از دست داده به بیراهه میرویم. سپس باید نیروهاى خود را دوباره صفآرائى کنیم. مسائل و مشکلات را مورد تجزیهوتحلیل قرار دهیم. اشتباهات را کشف کنیم و به پیشروى ادامه دهیم. انقلابها چنین انجام مىگیرند. انقلابها چنین استحکام و قوام مىیابند. گروهى از مردان دستاندرکار مىشوند – همانطور که در نزد ما دستاندرکار شدند - تا انقلابى را که از طرف خلق پشتیبانى مىشود در منطقهاى که براى جنگ مناسب است انجام دهند.
حال وظیفه دارم دربارهى چیزى که از آن اطلاع چندانى ندارم تئورى ارائه دهم. در این جا کوشش خواهم کرد که با دانش اندک خود، تعریف و تعیین کنم که من تحت عنوان یک نفر معمار (آرشیتکت) چه مىفهم. من متعقدم که یک نفر آرشیتکت عملاً مانند هر متخصص و کارشناس دیگر کسی است که بیانگر مجموعهى فرهنگ بشریت (تا آن جا که تا کنون به آن نائل شدهایم) و نیز بیانگر سطح تکنیک کنونى بشریت و یا سطح تکنیک ویژهى یک خلق مىباشد.
علاوه بر این، معمار نیز مانند هر کارشناس و متخصص دیگرى یک نفر انسان است و به عنوان انسان، در جامعه زیست مىکند. آرشیتکت البته مىتواند وارد یک اتحادى غیرسیاسى انترناسیونالیستى شود و براى همزیستى مسالمتآمیز مبارزه کند. ولى اگر او خود را به عنوان یک نفر انسان غیرسیاسى معرفى کند امرى است که براى من غیرقابلفهم است.
غیرسیاسى بودن یعنى پشتگوشانداختن تمام وقایعى که در دنیا به وقوع مىپیوندد. بِیعلاقگى نسبت به این که چه کسى رئیس جمهور و صاحب قدرت خواهد شد. سهلانگارى در ساختمان جامعه و در مبارزه. ولى چون بناى جامعهى نوئى که بنیاناش طراحى شده است بهخودىخود ساخته و پرداخته نخواهد شد، بنابراین انسان در هر حال سیاسى است. در جامعهى نوین انسان ضرورتاً سیاسى است. آرشیتکت به مثابهى یک موجود سیاسى (یعنى به مثابهى نمایندهى فرهنگ و تکنیک) حتى در این لحظه با واقعیت موجود رودرروست. فرهنگ به جهان تعلق دارد و چون چنین است فرهنگ نیز مانند زبان چیزى است که به نوع بشر تعلق دارد ولى تکنیک اسلحه است و باید مانند اسلحه به کار رود و همه نیز آن را مانند اسلحه به کار مىبرند.
من مىتوانم براى شما مثلاً روى این تابلو اسلحهاى را ترسیم کنم. این اسلحه یک تفنگ ام. یک آمریکائى است. تفنگى است از نوع گاراند. این سلاح در دست سربازان باتیستا بسیار زشت بود ولى همین اسلحه وقتى به دست ما مىافتاد زیبائى خارقالعادهاى کسب مىکرد. همین که ما آن را از چنگ یک سرباز غنیمت مىگرفتیم و آن را به دست ارتش خلق مىسپردیم ناگهان معنى و مفهوم دیگرى مىیافت. بى آن که در این جریان ساختمان و عملکردش (کشتن انسان) به نحوى از انحاء دگرگون شده باشد. اسلحه کیفیت نوینى مىیافت: مبارزه برای رهائى خلق.
تکنیک مىتواند براى سرکوبى خلقها به کار رود و نیز تکنیک مىتواند در خدمت خلقها قرار گیرد تا آنان را آزاد کند. این امر عصارهى قطعنامهاى است که شما در پایان کنفرانس خود آن را تائید و تصویب کردهاید.
براى این که تکنیک در خدمت جامعه قرار گیرد باید بر جامعه مسلط شد و براى مسلطشدن بر جامعه لازم است فاکتورهاى سرکوبکننده را برطرف ساخت. باید شرائط اجتماعى موجود را که در کشورهاى مختلف وجود دارد دگرگون ساخت و انواع متخصصین و کارشناسان و سلاح تکنیک را کلاً به خلق واگذار کرد. این است وظیفهى همهى آنهائى که مانند ما به دگرگونى بسیارى از کشورهاى جهان اعتقاد دارند. نباید متخصص و کارشناسى وجود داشته باشد که مانند یک نفر انقلابى فکر کند ولى رفتارش انقلابى نباشد. انقلاب ضرورت و خواست مبرم تقریباً سراسر قارههاى آمریکا، آفریقا و آسیاست که در آن جا استثمار به حد غیرقابلتصورى رسیده است. کسى که ادعا کند یک نفر متخصص، کارشناس، پزشک، مهندس، دانشمند براى این است که با ابزار خود فقط در حرفهى تخصصى خود کار کند در حالى که خلق او از گرسنگى مىمیرد و یا در جنگ کشته مىشود، این شخص در واقع عملاً به نفع دشمن کار مىکند. این شخص همانا با اهمالگرى خود سیاسى است، زیرا جنبشهاى رهائىبخش را ترمز مىکند. پرواضح است که من به همهى نظریات حاضرین در این کنفرانس احترام مىگذارم و روشن است که در میان شما جوانان و کارشناسان متخصصى وجود دارد که رژیم سوسیالیستى را تا آن جا که تا کنون دربارهاش چیزهائى شنیدهاند، رژیم سرکوبگر، رژیم فقر و نکبت و رژیم پیشپاافتادهاى تلقى مىکنند؛ همان طور که به طور آشکار چنین ادعا مىشود و دربارهاش تبلیغات وسیعى مىشود که انسان فقط هنگامى مىتواند به طور کامل تحقق یابد که آزادى مطبوعات، آزادى عقائد و نظریاتى که از طرف امپریالیسم سرهمبندى و علم مىشود، وجود داشته باشد.
بسیارى، صادقانه به این امر باور دارند و به هیچوجه منظور من این نیست که در این جا به بحث تئوریک در این راه بپردازم. بحث تئوریک در مورد این قبیل مسائل در این جا ممکن نیست. در مورد این اعتقاد مدتهاى مدیدى کار و فعالیت شده است. نسلهاى متوالى با کمک تعلیم و تربیت دستهجمعى، سرمایهدارى به آن پرداخته است تا کادرهاى تخصصى خویش را تربیت کند. اگر سرمایهدارى این مجامع و این اتحادیههاى مطیع و سرسپرده را به وجد نیآورده بود مدتها قبل ورشکسته شده بود. با وجود این، کشتى سرمایهدارى دارد به گل مىنشیند، زیرا جهان بیدار شده است. تمام پندارها و ارزشهاى کهن، دیگر نه تنها به خاطر این که مدتها پیش رواج یافته و اینک کهنه شدهاند مورد قبول نیست بلکه به خاطر این نیز مورد قبول نیستند که بالاخره تمام آن چه که امپریالیسم مهر بیمه و ایمنى بر آن زده است به تحقق بخشیدن، به تحقیق دربارهى آنها و به آنالیز علمى آنها نیازمند است.
این طغیانهاى نوین، ایدههاى انقلابى را که پیوسته گسترش مىیابد، شکوفان مىسازند و به وسیلهى نمونههائى که تکنیک مىتواند به منصهى ظهور رساند، اگر در خدمت بشریت قرار گیرد - مانند کشورهاى سوسیالیستى - پشتیبانى مىشود. این است آن چه که مىخواستم براى شما بگویم.
حال مىخواهم مطالبى براى رفقاى خودم – دانشجویان کوبائى - بیان کنم. البته چون این مطالب اختصاصی است شاید محلىگرى در نظر شما جلوه کند. از این رو خواهشمندم اگر این موضوعات براى شما جالب نبود چنین وانمود کنید که اصلاً چیزى نشنیدهاید.
اما ما باید به دانشجویان خود پیوسته گوش فرا دهیم و روزبهروز به آنها بیشتر توجه مبذول داریم. جوانان ما در درون طغیانهاى عظیمى متولد شدهاند. خلق ما خلقى است که تا چند سال پیش سربازان نیروى دریائى آمریکا به خود اجازه مىدادند بر مزار قهرمان ما، "مارتى" ادرار کنند و امروز این خلق قهرمانانه علیه امپریالیسم آمریکا بهپاخاسته است.
پس از چند سال کار انقلابى به این واقعیت در کوبا دست یافتهایم. آگاهى و شعور اجتماعى تودهها کاملاً دگرگون شده است. اما این دگرگونى نیز مانند کلیهى دگرگونىهاى ناگهانى و جهشوار فوراً آشکار نشده است و هنوز نظریات دانشجویان ما مانند نظریات خلق ما خالى از شک و تردید نیست. هنوز تمام این دگرگونىها در مغز دانشجویان ما رسوخ نکرده و تبلور نیافته است. از این رو مىخواهم بار دیگر به این مطلب اشاره کنم که درست در این لحظهى مبارزه، در لحظهاى که به طور مستقیم رودرروى امپریالیسم یانکى قرار گرفتهایم، در لحظهاى که هر روز مورد تهدید قرار گرفتهایم، در لحظهاى که خصلت تهاجمی امپریالیستهای یانکی آشکار شده است، در این لحظه وظائف دانشجویان از سابق بااهمیتتر است. دانشجویان ما باید در تحصیل خود شتاب کنند تا سازندگان جامعهی نوین شوند ولی در عین حال دانشجویان باید آگاهی و شعور خود را نیز گسترش و ارتقاء دهند تا به طور دقیق بدانند چگونه و به چه شکلی این جامعهی نو باید طراحی شود تا دیگر به صورت طراح خالص وارد صحنه نشوند بلکه با دستها، با مغز و با قلب خود در خدمت به جامعهی انقلابی بکوشند. در عین حال دانشجو باید اسلحه به دست باشد. زیرا دفاع از جامعهی ما وظیفهی این قشر اجتماعی نیز هست. دفاع از انقلاب کوبا وظیفهی همیشهگی همهی کوبائیها در تمام لحظات و در کلیهی جبهههاست.
وظیفهی شما رفقای دانشجو این است که به دستور لنین تحقق بخشید: "هر انقلابی باید در محل کار خویش و در محل مبارزهی خویش بهترین افراد باشد".
محل مبارزهی شما دانشگاه است، تحصیل است، تعلیم و تربیت کامل متخصصین و کارشناسان است تا شکافی را که امپریالیسم با ربودن کادرهای بومی ما بر جای نهاده است، پر کنید. وظیفهی شما این است که عقبماندگی عمومی کشور را برطرف کنید و ساختمان جامعه را با شتاب بیشتری انجام دهید. اینهاست مهمترین وظیفهی شما.
ولی ساختن جامعه تنها وظیفهی شما نیست. زیرا نباید تحصیل پیگیر و دقیق تئوری را هرگز کنار گذاشت. همچنین نباید از این امر غافل شد که در صورت لزوم هر لحظهای که ایجاب کند لازم است اسلحه به دست گرفت. همچنین نباید این ضرورت مبرم و دائمی را نادیده انگاریم که از انقلاب با سلاح ایدئولوژی نیز دفاع کنیم. انجام این وظائف بسیار مشکل است. انجام این وظائف تمام نیروی دانشجویان ما را طلب میکند. این نسل که فداکاری و قربانی عظیمی به منصهی ظهور میرساند ثمرهاش را نسلهای بعد به دست خواهند آورد. نسلهای آینده از ثمرهی فداکاری و قربانیهای این نسل برخوردار خواهند شد. این امر باید برای همهی ما آشکار و واضح باشد. بنابراین ما باید نقش خویش را آگاهانه انجام دهیم. زیرا ما از این افتخار عظیم برخورداریم که پیشآهنگ انقلاب در قارهی آمریکا باشیم و هماکنون شهرت یافتهایم منفورترین کشورها در نظر امپریالیسم باشیم. چه افتخاری از این برتر. از این رو در هر لحظهای که در صف مقدم جبهه قرار گرفتهایم حتی یکی از اصول خود را زیر پا نگذاشتهایم. حتی یکی از ایدهآلهای خودمان را فدا نکردیم. حتی یک بار هم فروگذاری نکردیم وظائف خویش را انجام دهیم. از این رو در صف مقدم قرار گرفتهایم، از این رو به این افتخار نائل شدهایم. این را هر کوبائی به هر نقطهی جهان که وارد شود، حس میکند. ولی تمام اینها تلاشهای زیادی طلب میکند. نسل کنونی که اعجاب قابلرویت انقلاب سوسیالیستی را در بناگوش امپریالیسم یانکی به منصهی ظهور رسانیده است باید بهاء افتخاراتاش را با فداکاری و قربانی بپردازد. این نسل باید روزبهروز فداکاری از خود نشان دهد و روزبهروز قربانی دهد تا با تلاشهای خود "فردا" را بسازد.
این را باید شما بخواهید، این را باید شما آرزو کنید و در این جریان تمام مصالح مادی، تمام وسائل و ابزار، آری مجموعهی تکنیک در اختیار شما خواهد بود تا شما آن را ارتقاء داده نفس تازهای بر آن بدمید (اگر اجازه دهید این اصطلاح را که تا حدی ایده آلیستی است به کار برم) و آن را در خدمت خلق قرار دهید.
بدین منظور ما باید مصالح مادی خلق کنیم، حملات امپریالیستی را به عقبنشینی وادار کنیم و علیه تمام مشکلات و دشواریها به مبارزه برخیزیم، پاداش همهی اینها آن است که نسل ما مقام افتخارآمیزی در تاریخ کوبا و در تاریخ قارهی آمریکا به دست میآورد. ما نباید امیدی را که کلیهی رفقای انقلابی، کلیهی خلقهای سرکوبشوندهی قارهی آمریکا - و شاید خلقهای جهان - به انقلاب کوبا بستهاند بر باد دهیم. علاوه بر این نباید هرگز فراموش کنیم که انقلاب کوبا با نیروی نمونهوارش و با نیروی سرمشقدهندهگیاش نه تنها در این جا موثر است بلکه در خارج مرزهای کوبا نیز تعهدات و وظائفی دارد. ایدهی انقلاب به کلیهی کشورهای قارهی آمریکا، به کلیهی نقاط جهان، به هر کجا که به ندای ما گوش فراداده میشود، انتقال یابد. تعهد و وظیفهی این که علیه فقر و نکبت موجود در جهان، علیه مجموعهی چپاول و استثمار و بیعدالتی با حساسیت عکسالعمل نشان داد. بنابراین یک تعهد و وظیفهی وجدانی است که "مارتی" آن را در جملهای بیان کرده است و ما پیوسته آن را تکرار کرده بالای بستر خواب و هر کجا که قابلرویت باشد باید نصب کنیم. مارتی گفته است "یک انسان واقعی باید هر تازیانهای را که بر تن انسان دیگری نواخته میشود بر تن خود حس کند".
این امر باید سنتز کلیهی افکار انقلابی باشد و خطاب به کلیهی خلقهای جهان است و جوانان ما باید پیوسته چنین امری را درک کنند. آزاد زندگی کنند. بحث و گفتگو کنند. افکار را با هم مبادله کنند. در فکر آن چه در کرهی زمین به وقوع میپیوندد، باشند. پیشرفتهای تکنیک را فراگیرند، از هر کجا که به ما عرضه شود، استقبال کنند. نسبت به مبارزات، دردها و امیدهای خلقهای جهان بیداردل باشند. بدین ترتیب آیندهی خود را به این شکل بنا خواهیم کرد.
هماکنون در برابر شما وظائف درازمدتی وجود دارد. هماکنون کنگرههائی برگزار میشود که تکنیک در آن مقام دست اول را احراز میکند و سیاست از مناسبات و روابط موجود بین انسانها و از تبادل تجریبات رخت برمیبندد. ولی امید است که شما دانشجویان سراسر دنیا هرگز از یاد نبرید که در پس هر تاکتیکی، "فردی" دستاندرکار است که آن را هدایت میکند. این "فرد" یک جامعه است و انسان یا با این جامعه و طرفدار آن است و یا مخالف آن. همیشه به خاطر داشته باشید که در این جهان افرادی هستند که تصور میکنند استثمار و چپاول امری موجه است. ولی آنهائی که میدانند استثمار امر بدی است باید برای پایاندادن سریع به آن تدارک ببینند و فراموش نکنید اگر به طور کلی سخنی از سیاست در کار نباشد باز انسان به مثابه موجود سیاسی قادر نخواهد بود از زیر بار مشکلات خود شانه خالی کند و مشکلات در وجود انسان به طور عمیق نهفته است.
فراموش نکنید تکنیک اسلحه است. بنابراین کسی که معتقد است جهان آن طور که باید باشد نیست، مجبور است مبارزه کند تا اسلحهی تکنیک در خدمت جامعهی انسانی قرار گیرد. برای این کار باید ابتدا جامعه دگرگون شود تا تکنیک به طور یقین در خدمت انسانها قرار گیرد و سپس با این امر بتوانیم جامعهی آینده را بسازیم. این جامعهی نو، ناماش هر چه میخواهد باشد. ولی من از جامعهای سخن میگویم که همهی ما آرزوی آن را و بنیانگذاران سوسیالیسم علمی آن را کمونیسم نامیدهاند.